سوء استفاده از تضمین پرداخت شده در تسهیلات فوری
شخص الف با تأسیسی تحت عنوان پرداخت تسهیلات و تأمین سرمایه و انتشار آن در روزنامه، افراد متفاوتی را جهت پرداخت تسهیلات فوری جذب مینماید. نامبرده با گرفتن سند مالکیت منزل، تنظیم مبایعهنامه صوری و تنظیم وکالتنامه رسمی تامالاختیار (به عنوان تضمین بازپرداخت) مبالغی وجه را در اختیار آنها قرار میدهد و طبق توافق شفاهی، مقرر میشود که شخص الف حق انتقال ملک را به نام خود ندارد مگر اینکه وام گیرنده از بازپرداخت امتناع نماید. علیرغم این توافق شخص الف بلافاصله بعد از پرداخت تسهیلات، از طریق وکالتنامه اعطایی، نسبت به انتقال ملک به نام خود اقدام و سپس با مراجعه به بانکها و موسسات مالی مختلف، ضمن تودیع سند مالکیت به عنوان تضمین، اقدام به اخذ تسهیلات کلان مینماید و به علت عدم پرداخت تسهیلات، بانکها و موسسات مالی نسبت به صدور اجرائیه نسبت به سند مالکیت اقدام مینماید، حال با توجه به شکایت دارندگان و صاحبان اسناد مالکیت آیا اصولاً جرمی از طرف شخص الف واقع شده و اگر واقع شده عنوان مجرمانه چه میباشد؟
هرچند تشخیص رفتار مجرمانه و انطباق آن با قانون حسب شرایط حاکم بر هر پرونده با قاضی رسیدگیکننده است ولیکن با توجه به فرض پرسش که مرتکب از ابتدا قصد بردن مال غیر با توسل به روشهای متقلبانه (نظیر تعهد بر عدم انتقال مال وثیقهگذاران و متعاقباً اقدام به انتقال و ترهین آن) را داشته است رفتار نامبرده از مصادیق کلاهبرداری (و انتقال مال غیر) است و لذا نظریه اکثریت قضات دادگستری استان تهران در نتیجه مورد تایید است.
در فرض مسأله، جرم کلاهبرداری محرز است. زیرا متهم با توسل به حیله و فریب اقدام به اخذ وکالتنامه رسمی از شکات نموده و سپس اموال آنها را برده است. هرچند وکالتنامه رسمی از نظر محتوا خدشه ای بر آن وارد نیست ولی چون با خدعه جزائی تحصیل گردیده و متهم از اول قصد بردن اموال مالباختگان را داشته در نتیجه کلاهبرداری واقع شده است.
چون شخص الف شرکت را به صورت قانونی تأسیس و سپس به پرداخت وام و تسهیلات نسبت به شکات اقدام نموده است و در عالم واقع نیز شکات مبالغی وام دریافت نمودند و از جهت تضمین تسهیلات اقدام به تنظیم مبایعهنامه همچنین وکالت رسمی به شخص الف نمودهاند براساس اصل حاکمیت اراده که از آن اصل آزادی قراردادها که شامل 1- آزادی در انعقاد نوع عقد. 2- آزادی در گزینش طرف. 3- آزادی در انعقاد شرائط عقد. استنتاج میگردد. شخص الف با شکات قراردادی را منعقد و اساس آن صحیح است و چنانچه شرایط مندرج در آن به ضرر شکات بوده است. این دلیل بر آن نمیشود که ما موضوع را داخل در امر کیفری بدانیم. ممکن است شروط اجحاف آمیز باشد و اجحاف آمیز بودن شرط ضمنی دلیل بر بطلان شرط و سپس بطلان عقد نمیشود. شکات در این پرونده شرایطی را قبول کردند و وکالتنامه رسمی به شخص الف دادهاند و شخص الف در راستای اختیارات تفویضی در وکالتنامه اقدام به اخذ تسهیلات از بانک نموده و سپس اسناد مالکیت در رهن بانک قرار داده است. این امر یک خدعه مدنی است نه خدعه جزائی. آنچه که در کلاهبرداری شرط است، علاوه بر توسل به مانور متقلبانه باید اقدامات مادی مرتکب دارای وصف خدعه جزائی باشد که در این مسأله اینگونه نیست.
البته گروه سوم معتقد بودند موضوع دارای وصف کیفری از نوع کلاهبرداری نمیباشد اما تحت عنوان خیانت در امانت قابل تعقیب است.
نظر شما