امروز: ۲۳ آذر ۱۴۰۳
روزنه ای به حقوق

واگذاری قطعه زمینی به فرزند ذکور در قبال نگهداری پدر تا پایان عمر

نشست قضایی تاریخ انتشار: 22/02/21 بدون نظر   495 بازدید

اندازه فونت    
برگزار شده توسط
استان مازندران/
تاریخ برگزاری
۱۳۸۴/۰۵/۰۸

موضوع

واگذاری قطعه زمینی به فرزند ذکور در قبال نگهداری پدر تا پایان عمر

پرسش

شخصی یک قطعه زمین خویش را به یکی از فرزندان ذکور خود در قبال نگهداری و مراقبت از وی تا پایان عمر واگذار کرده این قرارداد متعاقباً به مرحله اجرا در آمده است، از آن‌جا که متعهد پس از مدتی فوت کرده است:

1) عنوان حقوقی قرارداد فوق چیست؟ (عقود معین یا قرارداد مشمول ماده 10 قانون مدنی)؟

2) شخص متعهدٌله حق استرداد زمین را به ادعای انحلال قرارداد دارد؟با توجه به فرض سؤال نگهداری به‌عهده چه کسی محول است؟


نظر هیئت عالی

در فرض سؤال عنوان حقوقی قرارداد با توجه به کیفیت تنظیم آن، صلح معوّض یا هبة معوض است و در بیان کیفیت عوض چه در صلح و چه در هبه در قبال مالی که صلح یا هبه شده باید عنوان کرد که متهب یا متصالح عمل مشروعی را که نگهداری پدر بوده به‌ طور رایگان به ‌عهده گرفته است. در قضیه مطروحه با فوت فرزند چنان‌چه متوفیٰ ورثه دیگری به جز پدر نداشته باشد قطعه زمین موضوع عقد قهراً به پدر انتقال خواهد یافت و اگر متوفیٰ دارای ورثه دیگری علاوه ‌بر پدر باشد، ورّاث وی به‌ عنوان قائم‌مقام قانونی حقوق و تعهدات باید در اجرای تعهدات مورث خود اقدام و از جد پدری مطابق تعهد مورث خود نگهداری کنند. با این تقدیر پدر حق استرداد زمین را به ادعای انتفا و انحلال قرارداد به ‌لحاظ فوت فرزند متعهد نخواهد داشت.


نظر اکثریت

الفاظ عقود دلالت بر معانی عرفیه خواهند داشت. در عرف وقتی پدر می‌گوید زمین را واگذار کردم آن هم بدون قید ثمن، این امر حکایت از هبه دارد. علاوه‌ بر این در عطایا و مشارکت‌ها قاعده‌یی وجود دارد که «اگر کسی مالی را به دیگری تملیک کند و معلوم نباشد صلح است یا هبه، باید آن را هبه تلقی کرد.

از آن‌جا که در فرض سؤال هبه زمین در مقابل نگهداری پدر صورت پذیرفته این عقد معوض به نگهداری پدر خواهد بود. در این سؤال در حقیقت دو هبه انجام شده است هبه زمین از سوی پدر و هبه خدمت و نگهداری پدر از سوی فرزند. شرط نگهداری، عمل مشروعی است که گنجاندن آن در عقد با متن ماده 801 قانون مدنی موافقت دارد؛ مضافاً بر این‌که این قرارداد مستفاد از بند اول ماده 803 قانون مدنی به‌لحاظ رابطه پدر و فرزندی غیرقابل رجوع خواهد بود.

لزوماً اگر اجرای شرط به نحوی که در فرض سؤال قید شد ممتنع شود مقررات ماده 240 همین قانون قابلیت اعمال خواهد یافت، ولی چون علت عدم امکان ادامه نگهداری حادثه قهریه فوت بوده است و انجام شرط یا اجرای تعهد نیز قایم به شخص خاصی نبوده است، با لحاظ ماده 238 قانون مدنی وقتی ورثه مال موضوع هبه را به‌ عنوان ماترک قبول کرده‌اند باید هزینه نگهداری پدر را در طول عمرش پرداخت کرده و یا به توافق یکی از آن‌ها نگهداری پدر را بر عهده گیرند. لذا موجبی برای انحلال عقد هبه وجود ندارد و به همین سبب متعهدٌله حق استرداد ملک را نخواهد داشت.


نظر اقلیت

گروه اول: آن‌جا که اراده مشترک طرفین در انعقاد قرارداد روشن نیست، باید آن را در قالب یکی از عقود معین جا دهیم و یا باید به عرف و رویه عقلا مراجعه کنیم. در فرض سؤال وقتی صحبت از عوض و معوض می‌شود، هر یک در مقابل دیگری قرار می‌گیرد و چون ثمن قید نشده، معاوضه نیز صورت نمی‌پذیرد. تحقق عقد بیع و معاوضه منتفی است. عقد انعقادی هبه هم نیست زیرا در هبه یک طرف مالی را به‌ طور مجانی به طرف دیگری می‌بخشد و طرف دیگر نیز می‌تواند مالی را به او هبه کند اما وقتی مبادله صورت می‌گیرد و شرط تسلیم زمین به فرزند و تحقق مالکیت نگهداری پدر در مدت عمرش قید می‌شود این قرارداد فقط در قالب صلح معوض قابل پذیرش است نه هبه معوض. اگـر ایـراد شود که در صـلح بـاید احتـمال تنـازع وجود داشته و یا رفع تنازع شرط است باید گفت در فقه چنین شرطی وجود ندارد. لذا هر امری که قابلیت تنازع را هم نداشته باشد می‌تواند مورد صلح واقع شود، اضافه این‌که در مواد 752، 758 و 762 قانون مدنی صلح به‌ عنوان عقدی مستقل پذیرفته شده است. از طرفی چون صلح عقد لازم است به دلالت ماده 760 همین قانون جز با تخلف شرط قابل فسخ نیست. در مواد 768 و 769 قانون مدنی تعهدات اضافی مطرح می‌شود که فی‌نفسه خللی به عقد صلح وارد نمی‌سازد ولی اگر اجرای تعهد میسر نشود متعهدٌله (در فرض سؤال پدر) می‌تواند با استناد به ماده 240 قانون مدنی و برابر قاعده فقهی لاضرر و لا ضرار، صلح را فسخ و یا اگر نگهداری او در مدت عمرش قایم به شخص خاصی نبوده باشد ورثه را ملزم کند تا مخارج نگهداری وی را تا زمان حیات بپردازند. در این فرض حق استرداد زمین وجود نخواهد داشت. گروه دوم: قرارداد فوق اعم از این‌که در قالب صلح یا هبه محقق شده باشد منظور واقعی طرفین انعقاد قرارداد معلق بوده است. بنابراین، تا زمانی‌که نگهداری به عمر پدر خاتمه نپذیرد مالکیت فرزند مستقر نخواهد شد. این توافق یک قرارداد خصوصی است که تابع هیچ یک از عقود معین نیست و تنها می‌توان آن را در قالب ماده 10 قانون مدنی بین طرفین مؤثر شناخت. حال که متعهد قبل از انجام تعهد فوت کرده است تنها استحقاق اجرت نگهداری در زمان حیات خویش را داشته است، دلیلی ندارد که زمین به‌ عنوان ماترک در اختیار ورثه متعهد قرار گیرد


واژگان کلیدی
انحلال قرارداد قرار دادخصوصی انتقال قهری
مستندات
قانونی
رویه‌ای
*
مطالب مرتبط

نظر شما

  • لطفاً از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
  • از ارسال دیدگاه های تکراری ، توهین به دیگران و ارسال متن های طولانی و اسپم خودداری نمایید.
  • از کلمات و اصطلاحاتی که محتوای نامناسب و توهین آمیز دارند در دیدگاه خود استفاده نکنید.
  • اين سايت تابع قوانين و مقررات جمهوري اسلامي ايران است.
رفتن به ابتدای صفحه